turk donyasi زبان،تاریخ و فرهنگ مردم ترک درباره وبلاگ سلام به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه به وبلاگ اینجانب سر میزنید خوشحالم. در ارائه و جمع آوری مطالب این وبلاگ سعی شده است مطالب مفید راجع به زبان ، فرهنگ و تاریخ مردم ترک از اکثر سایتها و وبلاگهای ایرانی و سایر کشورها به خصوص کشورهای ترک زبان دنیا استفاده شده است و در واقع گلچینی از مطالب سایت های مختلف است که در قالب یک وبلاگ جمع شده است. و سعی شده است با ارائه مطالب آموزش و همچنین لینک های مفید به یادگیران زبان ترکی کمکی کوچک کرده باشیم .خواهشمند است ما را از نظرات سازنده تان بی نصیب نفرمایید. ترکون دیلی تک سوگیلی ایستکلی دیل اولماز آیری دیله قاتسون بو اصیل دیل اصیل اولماز آخرین مطالب
نويسندگان چهار شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 8:57 :: نويسنده : داوود بدرزاده
باخما منيم ياشيماقولاق آسين جماعت – من دانيشيم نهايت ترجمه فارسي:
گوش كنيد جماعت... تا من بگم نهايت ... اين عالم محبت... به همه داده زحمت .. منم عذاب كشيدم ...چه اضطرابها ديدم ... ازش بلا اومده ... با چشمهاي پر شده ...ميخام بگم چي شده ... تنها وبي كس باشم... گذشت خيلي زمانها... روزها, هفته ها, ماه ها... تكه اي از طلا بود ... گفتم ميرسه به دادم ... دلمو تسلي دادم ... دوباره بيچاره شد... هميشه تو راه كلاساش...من مي رفتم پابپاش ... حرف هاي آدم سازش ... نگاه نكن به سنم ...آينده رو ميبينم ... تو ناشناس اي پسر... دوستت دارم بگم...به چه اعتبار عزيزم؟ ... چه ها گفت شصت نازش ... گفتش همين والسلام ... راهش و كردش دوام ... خشكم زد اونحا موندم ... ساعتها تو خيالها بودم ... فكر كردم كه راست مي گه ... ميشينه در كنارم ...از فكرش هر شب به زور ...نميدونستم بخوابم چطور.... خيال اون نازنين ... خوشگل روي زمين ... جلوي چشام هر ساعت ... آخرش يك روز سحر ... بلند شدم من پكر ... دوباره رفتم به پاش ... بگم شدم خاطر خواش ... تارسيدش به جايم ... لرزيدش دست و پايم ... تا به خودم بجنبم ... كم مونده بود بي افتم ... اومد به پيشم خودش ... اينحرف و به هم گفتش ... شدي مثل اينكه خاطر خواه ... اما اينو از من نخواه ... نمي كشي, دست از سرم ... شرطمو بگم و برم ... دوستيمون ساده باشه ... فقط اينجوري راهشه ... ميخاي؟ عزيزم , همين ... فكر كن بگو نازنين ... نميخواهي؟ الوداع ... برو كمكت كنه خدا ... آخه نداشتم علاج ... من به محبت محتاج ... خيلي رفتم تو خيال ... راضي شدم با اين حال ... اين دوستي و رفاقت ... من و عوض كرد البت ...
دوستي, عشق, محبت ... به من نداده ذلت ... دوست داشتن ,دوستم داشتن .... عشق چيه؟ نفهميدم من ... بختم از شب سياه تر ... من از تو بيچاره تر ... دردت چي پرسيدم ... اينو جواب شنيدم ... ميدم قسم من ترا ... اگر مي خواهي مرا ... هيچي نپرس تو از من ...در اين باره حرف نزن ... تموم كنيم اين صحبت .... ننداز منو به زحمت ... اين حرفهارو شنيدم .... هرچي گفت همون كردم ... حرفي هم دراين باره ... نپرسيدم دوباره ... هر شب به هم زديم زنگ ...ديدار وحرفهاي قشنگ ... لذتهاي زندگي وجواني ...توي اين دنياي فاني ... حس ميكرديم ,مي ديديم ... از باغ زندگي چه گلهايي ميچيديم ... اما, اومد يك زمان ... عوض شد هر چي يه آن ... يه وقت شب سياهي ... زد به دلم چه داغي ... ديدم , مرگ هر چي مون ... اومد زنگ تلفن ...فكر كردم اون جانمه ...اون دلبر نازمه ... گوشي رو زود گرفتم ... يه آن به خود لرزيدم ... صداشو من نشنيدم ... به جاش دوست شو ديدم ... هيچ كمكي هم نداشت...دكتر براش وقت گذاشت ... اون تا ديروز مهلت داشت ... شب خوابيده تا سحر .... پا نشده اون دگر ...اون تو رو خيلي دوست داشت ... از مرگش هم خبر داشت ... اجل برد اونو ديگر ...عاشق تو.اون دلبر ...تموم شده حياتش ... اما تو نگهدار, يادش ...اول باور نكردم ...دروغ.فكر ميكردم ...اما آخرش, گفتش ... فردا بيا به دفنش ...اگه خواستي بيايي ...راست شو دربياري ... ساعت دو فردا ... هر جا مي گم همونجا ...مياي به همين عنوان ...اونجا كه هست قبرستان ... عشقت,با كفن سفيدش ...ميره منزل آخرش ... شب تاسحر ميگفتم ... آخه چرا من نمردم ... اون مردو رفتش خدا ...از چشام رفتش كجا ...همونجا صبح سحر ...كه گفته بود اون دختر ... ايستادم با درد و غم ...آنچه شنيده, ديدم ...جماعت گريه ميكرد ...دلم خون ميشد ز درد ... مراسم دفن بود ... اوني كه مي رفت ,كي بود؟ ... همه عمر و حياتم ...جونم , معنوياتم ...رفت و منو برد با خودش ...وقتي تموم شد دفنش ... رفتن همه جماعت ...اون ازدهام ملت ...تنها شدم من آنوقت ... با درد و غم و محنت ... زانو زدم رو قبرش ...خون گريه كردم به هش ...وداع كردم با يارم ... عزيز وفادارم ... مرگ تو خيلي زود شد ...صبح نشده غروب شد ...اجل اومد و بردش ...اون روزا كجا, موندش ... هر آن به شادماني ... روزهاي مهرباني ...يه وقت يار و ياور ما ...ساكته زير خاك حالا ... عزيز من الوداع ...نيست ديگه از تو صدا ...بشه به هر كي عاشق... بيچاره است اين عاشق... رو پيشونيش چي بودش... يك كم شو,اون ديدش...قلبم ديگه شكسته است... اين: ماجراي من است
گوش كنيد اي جماعت - من حرف بزنم نهايت اين عالم محبت - موجب غم و غصه خيلي ها شده من نيز عذاب كشيده ام – خيلي اضطراب كشيده ام از چه كسي خوشم آمده – چه ها بر سرم آمده در حالي كه اشك در چشمان حلقه زده – به شما تعريف مي كنم بعد از آن يار – براي اين كه به دام نيفتم با خودم عهد بستم كه ديگر عاشق نشوم – تنها زندگي كردم مدتي سپري شد – چند صباحي گذشت دختري را ديدم – و عهدم را فراموش كردم اين دختر عجب زيباست- عشق او مرا طلب مي كند فكر كردم به كمكم مي آيد – و تسلاي دردم مي شود دنبالش افتادم – تا از او كلمه اي بشنوم دلم خيلي بي طاقت شد- گويا زهره چاك شدم هر وقت او به مدرسه مي رفت – دنبالش مي رفتم خيلي قسم اش دادم - بالاخره يك زمان صداي نازك اش را درآورد – و حرف خودش را زد به سن و سالم نگاه نكن – سرم خيلي بلاها كشيده خيلي عمر كرده ام – خيلي ناحقي ديده ام حالا به يك آدمي – به پسري كه نمي شناسم چگونه دوستت دارم بگويم؟ - چگونه اعتماد كنم خودت خوب فكر كن – مرا درك كن حرفش را زد - و با نازك كردن چشمها گفت همين قدر والسلام – به راهش ادامه داد همانجا خشكم زد – به فكر و خيال فرو رفتم فكر كردم راست مي گويد – حرف حق مي گويد ديگر دنبالش نروم – زياد اذيتش نكنم قسمتم هر كجا باشد – محبت حقيقي ام پيش رويم خواهد آمد – جوابم را خواهد داد بعد از آن هر شب – نمي دانستم چگونه بخوابم خيال آن جانان – حسن جمالش هر لحظه جلوي چشمانم بود – راحتم نمي گذاشت يك روز صبح بي طاقت شدم – از جايم بلند شدم گفم به ديدارش بروم – و به او بگويم كه عاشقت هستم ديدم كه از دوردست مي آيد – دست و پايم را گم كردم كم مانده بود از حال بروم – خواستم به او نزديك شوم خودش به من نزديك شد – و اينچنين گفت مي بينم كه عاشق شدي – خودت را اسير عشق كردي اگر دست از سرم برنمي داري- فقط يك شرط با تو دارم تنها دو دوست شويم – اين طوري مي توانم كمكت كنم اگر دوست داري بله بگو – فكر كن و تصميم ات را بگير دوست نداري خداحافظ – برو خدا كمكت باشد آخر علاجم چه بود – محتاج عشقش بودم خيلي فكر كردم – آخر سر راضي شدم اين دوستي و مهرباني – مرا تغيير داد بعدها زندگي ام را – حال و احوال غم انگيزم را به آن يار جاني تعريف كردم – او نيز با دلي جگرسوز تعريف كرد گفت عشق و محبت – به من اذيتي نكرده عاشق نشدم و كسي عاشقم نشد – عشق چيشت نفهميدم اما سياه بختم – بيچاره تر از توام پرسيدم كه دردت چيست – اين جواب را داد قسمت مي دهم – اگر حرمتي بر من داري از من هيچ نپرس- ديگر در اين باره صحبت نكن اين حرف را تمام كنيم – مرا به زحمت نيانداز اين حرفها را شنيدم – همانطور كه او مي خواست كردم در اين مورد – ديگر سوالي از او نكردم هر شب به هم زنگ مي زديم – هر وقت دلمان تنگ مي شد همديگر را مي ديديم لذت زندگي را – اين دنياي فاني را احساس مي كرديم و مي ديديم – چه لذت بخش زندگي مي كرديم وقتي رسيد – كه همه چيز عوض شد يك روز هنگام عصر – داغ بر دلم كشيدم آخر هر چيز را ديدم- تلفن زنگ زد فكر كردم دلدارم است – همان يار جانانم است گوشي را فوري برداشتم – دست و پايم را گم كردم صدا صداي كسي ديگر بود – صداي دوست اش بود ببينيد چه ها گفت – دلم سوخت و آتش گرفت دلبري كه عاشقش بودي – درد سراپايش را گرفته بود قلبش بيمار بود – و كمكي نداشت قراري كه پزشك گذاشته بود – ديروز تمام شد شب خوابيد و – صبح بيدار نشد در حالي كه عاشقت بود- به مرگ زود رس اش نيز آگاه بود اجل او را برد – آن دلبري را كه دوستش داشتي ديگر زنده نيست – اين را فراموش نكن اول باور نكردم – حرفهايش را جدي نگرفتم اما او گفت – فردا مراسم دفن است اگر مي خواهي بيايي – واقعيت را ببيني فردا ساعت دو – جائي كه من مي گويم به آن محله مي آيي – به آن قبرستان دلدارت با كفن سفيد – به منزل آخرت خواهد رفت شب نتوانستم بخوابم – آخر چرا من نمردم خدا او مرد و رفت – خدايا او از جلو چشمم رفت روز بعد رفتم – به همان مكاني كه آن دختر گفت مردم مي گريستند – عقل آدمي ضايع مي شد مراسم خاك سپاري بود – چه كسي داخل قبر مي رفت عمر و زندگي من – جان و معنويات من رفت و دلم را با خود برد – مراسم دفن كه تمام شد مردم پراكنده شدند – هر كدام به طرفي رفتند آنجا تنها ماندم – لبريز از درد و غم بر مزارش زانو زدم – از چشمانم خون باريدم با او خداحافظي كردم – با يار وفادارم مرگ بي امان آمد – بي موقع آمد تو را از من گرفت – خدايا آن روزهاي خوشمان چه شد هر لحظه شادمان بود – او خيلي مهربان بود يك موقع دستم را گرفتي- حالا خاموش خوابيدي دلدار زيبارويم خداحافظ – سر و صدائي از تو نيست اين ناميق بيچاره – عاشق هر كي كه مي شه سرنوشت اش را – دوباره از نو ديد حالا ديگر با دلي زخمي – اين هم حكايتي ديگر از من)
صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات
پیوندهای روزانه
پيوندها
|
|||
![]() |